عشقت تو قلبم موندگاره
دلم شبیه دشت شقایق های عاشق و پریشان است تو چرا مرا از یاد برده ای؟ هر روز عاشقتر میشوم یادت می آیدگفتم مرا هم با خودت ببر تو خندیدی و گفتی نمی توانم تمنای صورتی رنگم را به چشمان سرد تو دوختم می دانستم این نگاه به دنبال دل دیگری پریشانی می کند پس چرا من بی قرار توام؟ آینه از دیدن من بعد از رفتن تو نمی دانی چه غریبانه شکست خانه پر از گرد و خاک غریبی و نفس هایم شبیه فریاد نی لبک های دشت تنهایی ام شده بود این بار دلم از من پرسید چرا بدون تو رفت؟ و من تنها دع کردم یادم را در کوله پشتی ات گذاشته باشی و با خود برده باشی تنها همین برای قلبم کافیست..........
نوشته شده در چهارشنبه 91/10/6ساعت
4:0 عصر توسط شیدا نظرات ( ) | |
پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ |